بدیعالزمان شیخ سعید نورسی در سال ۱۸۷۶ در یکی از روستاهای کردنشین ترکیه به نام «نورس» از توابع استان بتلیس در اواخر عمر امپراتوری عثمانی به دنیا آمد و علوم مقدماتی و دینی را نزد بسیاری از علمای بزرگ و مذهبی کُرد فراگرفت و سپس در جهت تعمیق پروژه فکری خود یعنی پیوند عقل و ایمان به فراگیری علوم جدید همچون فلسفه، ریاضی، فیزیک، شیمی … روی آورد و آشنایی و تسلط زود هنگام او بر علوم دینی و مدرن او را صاحب لقب «بدیعالزمان» گردانید.
«ذکاوت نورسی در رویدادهای جاری و آگاهی نسبت به مسایل پیرامونی، وی را به پیش داوری و تعصب اروپائیان علیه اسلام و فتور جامعه در مواجه با این پیشفرضها آگاه نموده بود. اندیشه وی در رویارویی بین تفکر انتقادی اروپایی ـ محور و اندیشهی سنتی تقلیدی چامعه عثمانی تسریع و شکوفا شده بود.» نورسی در سال ۱۹۰۷ در تلاش برای به هم رسانیدن علوم طبیعی با اسلامی با سلطان عبدالحمید دوم ملاقات نمود تا حمایت وی را برای ایجاد دانشگاهی در کردستان ترکیه در شهر «وان» به دست بیاورد. اما سلطان طرح او را برای آشتی دادن علوم عقلی با اسلام رد کرد. نورسی منتقد جدی جوهرگرایی سلطان عبدالحمید دوم و اسلام تقلیل یافته به ایدئولوژی دولت بود. سرانجام به گروه ترکهای جوان ملحق و فعالانه در رفرمهای قانون اساسی شرکت جست. او کمیته انقلاب «ترکهای جوان» یعنی اتحاد و ترقی (CUP) و دعوت آن را برای استقرار دولت مشروطه مورد پذیرش قرار داد. اما به سرعت به یکی از منتقدان جسور سیاستهای سرکوبگرانه CUP تبدیل شد و متقاعد گردید که تعهد او به مفاهیم آزادی فردی و مشروطه در تضاد با بهرهبرداری CUP از اسلام و ناسیونالیسم ترکی میباشد.
دمکراسی و آزادی به عنوان شرایط الزامی برای وجود جامعهای عدالت محور مورد مداقه و ملاحظه نورسی بوده است. نورسی طی مسافرتی به دمشق و سخنرانیهای تحسینبرانگیز به اظهارات جدلآمیزی در مسجد بزرگ اموی در حمایت از مشروطه و اصلاحات اسلامی پرداخت. در خلال جنگ جهانی اول نورسی پیچیدهترین متن فلسفی خود را به زبان عربی به رشته تحریر درآورد که از آن به «اشارات الاعجاز» یاد میگردد. وی همچنین با مشارکت در جنگ، کردها را علیه پیشرفتهای روسها ـ ارامنه در مناطق کردنشین سازماندهی و رهبری نمود. در سال ۱۹۱۶ از طرف روسها دستگیر و دوسال و سه ماه را در «کوستارما» اردوگاه اسیران جنگی، در غربیترین نقطهی «اورال» به عنوان زندانی جنگی سپری نمود. بعد از بازگشت به عضویت نهاد علمی و دینی مهم آن روز عثمانی «دارالحکمه اسلامی» منصوب گردید که شیخالاسلام و چند تن دیگر از علمای طراز اول استانبول عضو آن بودند. از این زمان به بعد نورسی کمکم به درونگرایی متمایل و خود را در درون بحران عمیق روحی یافت بعد از این دوره “مکتوبات احمد سرهندی و فتوح الغیب عبدالقادر گیلانی” وی را در غلبه بر این بحران کمک نموده و قرآن را به عنوان راهنما و مرشد خود قرار داد تا جائیکه صوفیسم به قدرتمندترین بُعد در تکوین ایدهها و شخصیت او تبدیل شد. نورسی با چاپ مقالهای مفصل تحت عنوان «شش گام» به اشغال استانبول توسط انگلیسیها معترض به تندی به آنها حمله نموده و آنها را «شیطان» این عصر قلمداد نمود.
وی اندیشههای مذهبی را علیه انگلستان و به طرفداری از ظهور حرکت ملی به رهبری مصطفی کمال بسیج کرد. «در آگوست ۱۹۲۲ وی به آنکارا رفته و به یکی از حامیان جدی مبارزه ترکیه آزاد و رهبران ناسیونالیست حول محور مصطفی کمال تبدیل شد.» اشتیاق و هواخواهی پرشور او تنها زمانی فروکش کرد که از نقشههای افراطی ـ ضداسلامی که رهبران جدید جمهوری به اجرای آن تمایل داشتند آگاهی یافت. و طی سفری با قطار در آوریل ۱۹۲۳ از آنکارا به کردستان (وان) که از آن به عنوان «سفر انتقالی» از سعید قدیم به سعید جدید یاد میگردد بازگشته، و به این نتیجه رسید که نو شدن آگاهی اسلامی میبایست نه در سطح دولت بلکه در سطوح فردی انجام پذیرد. وی نقطه اتکای خود را بر بعد درونی معنویت فردی و توسعهی آگاهیهای جدید اسلامی گذاشت تا در زندگی روزمره به اعادهی خداوند دست یازد. در این اثنا در مناطق کردنشین ترکیه یکی از رهبران بزرگ کرد «شیخ سعید پیران» جنبشی مقاومتی با صبغه ملی ـ اسلامی در ضدیت با ناسیونالیسم و سکولاریسم ستیزهجوی آتاتورک بنیان مینهد که بعد از موفقیتهای اولیه در کردستان در نهایت خشونت سرکوب میشود.
هر چند بدیعالزمان سعید نورسی در این جنبش مشارکتی نداشته، اما او نیز به اتهام حمایت از این شورش دستگیر و به غرب آناتولی، روستای «بارلا» در مجاورت شهر «بوردو» تبعید گردید. این دوران تبعید ۲۵ساله ۱۹۲۵-۱۹۵۰ که از آن به عنوان سعید جدید یاد میشود، دارای چندین نکته برجسته است: الف: در این مدت نورسی مرتباً تبعید، زندانی، تحت مراقبت و نظارت و آزار و اذیت بوده است چرا که سیاستها و اقدامات نخبگان کمالیستی را در حوزههای سکولاریستی و ناسیونالیستی و تحت انقیاد در آوردن دین را قبول نداشته، و این سیاستهای سرکوبگرایانه را به چالش کشیده است. ب: در این مدت اثر جاودانه نورسی «کلیات رساله نور» نگاشته میشود. نوشتهای که شامل ۱۳۰ رساله میشود نورسی در این رسالهها به فقدان مذهب به عنوان منبع بسیاری از مشکلات و تنشها مینگرد بنابراین هدفش بازگشت خداوند به سپهر عمومی بود که این امر نیز مستلزم شکل دادن به شخصیت انسانها و اصلاحگری در درون آنها بود.
ج: در این مدت کم کم پایههای «جنبش نور» با نوشتهها و آثارش و پیوستن هر چه بیشتر شاگردان و پیروان شکل میگیرد. جنبشی صرفاً درونی و معنوی برای رستگاری ایمان در این عصر پرتنش. در سال ۱۹۵۰ با برپائی سیستم چند حزبی در ترکیه و پیروزی “حزب دموکرات عدنان مندرس”، فضا برای فعالیت نورسی و شاگردانش مهیا میشود و بسیاری از فشارها و تنگناها از آنان برداشته میشود. نورسی و شاگردانش جهت ممانعت از تداوم سیاستهای حزب جمهوری خلق آتاتورک، از حزب دموکرات حمایت مینمایند. چرا که نورسی حزب دموکرات را «بهتر از شیطان قبلی» میدانست. در این مدت نورسی با عدنان مندرس نخستوزیر و “جلال با یار رئیس جمهور” مکاتباتی داشته و آنها را به پیگیری سیاستهای اسلامی تشویق مینماید و آنان نیز با اقدامات و پیگیری سیاستهای دینی سعی بر پاسداشت دغدغههای نورسی و جامعه مذهبی را داشتند. بازگشت نورسی به دنیای سیاست و اجتماع این بار بر خلاف سعید قدیم از سر ضرورت و احتیاط و اعتدال بوده است.
نهایتاً در ٢٦ مارس ۱۹۶۰ نورسی به علت کهولت سن و بیماری ذاتالریه فوت نمودند و بنا به وصیت خود در شهر اورفه کردستان دفن گردید. اما رژیم کودتا که پس از حزب دموکرات باز به قدرت بازگشته بود بعد از چند ماه دستور نبش قبر و بیرون آوردن جسدش و دفن آن در مکانی نامعلوم را صادر نمود. تا به خیال خویش نورسی و افکار او را از اذهان و خاطر مردم ترکیه حذف نمایند چه خیال واهی و باطلی.
نظرات